اخبار هنری : وقتی که ما دربارهی شخصیتهای نمادین در دنیای کامیکهای مدرن صحبت میکنیم، نمیتونیم شخصی بهتر از دکتر منهتن (جان آسترمن) پیدا کنیم؛ یک مرد آبی خدایگونه که توسط اَلن مور، دیوید گیبونز و جان هیگینز خلق شده. قویترین موجود هستی، میتونه اندازهی خودش رو تغییر بده، چیزهای مختلف رو نابود کنه و میتونه تمام زمانها رو در لحظه تجربه کنه. همینطور دو دههی اخیر رو هم روی مریخ سپری کرده، یا حداقل این چیزیه که ما در موردش حدس میزنیم.
مجموعهی درخشان واچمن که توسط اچبیاُ ساخته شده، سیر داستانیش حدود دههها بعد از وقایع کامیک اورجینال اتفاق میافته و در سریال ما یکسری قابلیتهای جدیدتری از دکتر منهتن میبینیم که تا قبل از این ازشون اطلاع نداشتیم، مثل تغییر شکلش در قالب یک انسان عادی، همینطور متوجه میشیم که روی مریخ نبوده و با یک هویت جعلی (کالوین اِیبار)، در تالسای اکلاهما زندگی میکرده.
یحیی عبدالمتین دوم، بازیگری که نقش کالوین اِیبار/دکتر منهتن رو بازی میکنه، در فیلم آکوامن بازی کرده و از بازیگران فیلم کندیمن هم هست که قراره اکران بشه.
کالوین که با آنجلا اِیبار (رجینا کینگ)، ملقب به سیستر نایت ازدواج کرده، در اکثر قسمتهای سریال در حاشیه قرار داشت؛ تا اینکه در قسمت هشتم داستان متحیرکنندهی شروع رابطهی عاشقانهی دکتر منهتن و آنجلا رو شاهد بودیم.
حالا که هویت واقعی کالوین مشخص شده، اخیراً مصاحبهای با او صورت گرفته و نظرش راجع به این پیچش بزرگ سریال پرسیده شده.
عبدالمتین از اقدامات و مراحلی گفته که لازم بود طی کنه تا بتونه خودش رو در جایگاه دکتر منهتن قرار بده، و از این میگه که دکتر منهتن بعد از ناامید شدن از بشریت در انتهای داستان اصلی، به زمین برگشت، و از قدرتهای خودش استفاده کرد و حتی خودش رو در مقام یک عاشق قرار داد. همینطور عبدالمتین از امیدواریهاش در مورد نظر مخاطبین میگه.
اول از همه باید به شما تبریک گفت، سریال خیلی فوقالعادهس
– خواهش میکنم، خیلی ممنون. این رضایتمندی، خیلی برای ارزشمنده.
واقعاً عالیه، این سریال، تو لیست مورد علاقههای امسال من هست، و با توجه به کلیپی که تو توی توییترت منتشر کرده بودی، مثل اینکه خودت هم اندازهی ما در مورد این پیچش سریال، هیجانزده شدی.
– آره، من هم داشتم نگاهش میکردم، میدونی، این همیشه برام باحاله، اینکه خودم رو توی پروژهها داخل شرایطی ببینم که باید رازی رو پیش خودم نگه دارم و نتونم خیلی راجع بهش حرف بزنم، که این مورد برای من بااهمیتترینشون بود. و وقتی که توییتر سریال رو نگاه انداختم، واکنشهای مردم رو که میدیدم خیلی رضایتمندی زیادی مشاهده کردم و این برای من خیلی خوشحالکننده بود.
دفعهی قبل، گفته بودی که نقشت تو سریال رو بدون داشتن اطلاعاتی قبول کرده بودی چون به لیندلوف اعتماد داشتی و همینطور به رجینا کینگ؛ کی واقعیت رو راجع به شخصیت کالوین متوجه شدی؟
– فکر کنم تقریباً سه قسمت از سریال گذشته بود که فهمیدم، من با دیمن جلسهای داشتم و با هم نشستیم و اون برای من توضیح داد و گفت که قراره شخصیت کالوین به چه چیزی ختم بشه، و من خیلی غافلگیر شده بودم. میدونستم که کالوین یه چیز رازآلودی راجع بهش هست، اما اصلاً فکر همچین چیزی رو نمیکردم و وقتی که این، حقیقتِ شخصیتی که بازی میکنی باشه، همهچیز برات تغییر میکنه. جدای از اینکه کار کردن با لیندلوف و رجینا و اچبیاُ افتخاره، ایفا کردن نقش منهتن خودش خیلی افتخار بزرگیه، و این هدیهی این نقش برای من بود.
قبلاً گفته بودی جذب سادگی شخصیت کالوین شدی، و با توجه به چیزی که الان میدونیم خیلی خندهدار بهنظر میاد.
– آره درسته، ولی خب من این رو دربارهی خود کالوین گفته بودم، نه اینکه به سادگیش اشاره کنم. منظورم این بود که وقتی این شخصیت رو دنبال میکنیم، سادگیای توش میبینیم که بازی کردنش برای من جالب بود. من میدونستم که این شخصیت قراره وجه دیگهای هم داشته باشه و قراره کاری باهاش انجام بدم. واقعیت اینه که با جلوتر رفتن توی این مسیر، جذابیت همبازی بودن با رجینا و کار کردن برای اچبیاُ برام بیشتر میشد و خب قطعاً کالوین شخصیت باحالی بود… مثل فرصتی بود که دورنماش رو از قبل در ذهن داشتم. و واقعاً من عاشق اون بازی عاشقانهای هستم که من و رجینا داشتیم، واقعاً داستان بینظیری بود، یه رابطهی درست که مردم جذبش شدن، اما دونستنِ اینکه دکتر منهتن پشت این شخصیت هست، برای من خیلی حیرتانگیز بود.
خب حالا راجع به قسمت هشتم صحبت کنیم، دستهای توی بار، دستهای خودت بودن؟
– آره، آره… دستهای من بودن.
به عنوان یه بازیگر چطور با این چالش کنار اومدی که این صحنهی مهم رو فقط با صدا و دست بازی کنی؟
– خب اول از همه بگم، به عنوان یه بازیگر خیلی ناامیدکنندهس که قرار نباشه از چهرهت استفاده کنی، چون بازیگرها همه دوست دارن بدرخشن، بهشون توجه بشه، ولی اتفاق جالبی بود و از اینها که بگذریم، تبدیل شده بود به چالشی فیزیکال برای من، البته خیلی خوش گذشت چون نیکی (نیکول کسل، کارگردان) این قسمت رو خیلی خوب درآورد. ما میدونستیم که وقتی قراره یه صحنهی طولانی رو توی بار بگیریم و خیلی محدودیتهایی داشتیم توی نشون دادن صورت من، باید بتونیم راهی پیدا کنیم تا این سکانسها فقط تک بازیگره نباشه و همهش رجینا رو نشون ندیم، و تبدیلش کنیم به صحنهی دو بازیگره، بدون نشون دادن صورت من. در کل تجربهی باحالی بود.
وقتی که تو، حقیقت شخصیت کالوین رو متوجه شدی، چه رویکردی رو انتخاب کردی، برای اینکه این شخصیت رو پرورش بدی بدون اینکه به تماشاگرها اطلاعات خاصی بدی…
– میدونی… وقتی که این رو فهمیدم، با خودم گفتم باید من جوری برخورد کنم که انگار همچین چیزی رو نمیدونم، و فکر کنم تونستم یه ارتباط خوبی با شخصیت کالوین برقرار کنم، اون شخصیت کالوین که در درون خودم رشدش داده بودم… من میدونستم کالوین یه شخصیتیه که به دیگران حس امنیت میده و صبوره، یه همسر خیلی خوبیه و میخواستم یه شخصیت واقعاً خوب و دلنشینی رو خلق کنم. و میدونستم که قراره کالوین از یهجایی به بعد کنار بره و سعی کردم شخصیتش رو طوری ایفا کنم که صبور و مهربان باشه و حرف بقیه رو بفهمه و باهوش و عاشق باشه، و قرار گذاشته بودم که اصلاً نگران دکتر منهتن نباشم. من انتخاب کردم که این شخصیتها کاملاً متفاوت با هم باشن، چون کالوین هیچ ذهنیتی نسبت به منهتن بودن نداشت. فکر میکنم ناخودآگاه این ذهنیتها رو در این مورد پیدا کردم اما مقبولیتش رو به عهدهی تماشاگران میذارم. همینطور میخواستم سعی نکنم که چیزهای زیادی به شخصیت کالوین اضافه کنم که از کنترل خارج بشه.
توی کامیک، ما آخرین باری که جان رو دیدیم، جایی بود که از انسانیت ناامید شده بود، تو چطور این سفر درونی رو که دکتر منهتن میخواست، پرورش دادی و اون رو از شخصی که از بشریت ناامید شده، تبدیل کردی به یکی که حتی به شکل انسانهای عادی درمیاد و وارد رابطهی احساسی میشه؟
– من میتونم این رو اینطور توضیح بدم که، شما یه موقعی، تو یه لحظهای، یه چیزی رو دوباره میخواید حسش کنید. دکتر منهتن هوش عاطفی بالایی داره و شاید خیلی از لحاظ عاطفی حساس باشه و فکر میکنم اون نیاز داشت که حس یک انسان رو داشته باشه؛ حتی با اینکه میدونست قراره انتهاش چی بشه… من فکر میکنم… ببینید خداها یه جاهایی دوست دارن انسان بشن و انسانها دوست دارن خدا بشن… من فکر میکنم همین دکتر منهتن رو به جایی رسوند که نیاز به عشق داشته باشه، و این نیاز شخصیش به عشق و نیازش به ارتباط دوبارهی انسانی، چیزی بود که اون رو کشوند به اون بار.
وقتی که فهمیدی قراره نقش دکتر منهتن رو بازی کنی، دوست داشتی چه مشخصهای به دکتر منهتنی که این سریال روایت میکنه اضافه کنی؟
– این هنوز یه داستان عاشقانهس و من سعی کردم جوری هدایتش کنم که هم عاشقانه و هم قابل درک باشه، و این خیلی جالبه چون اگه پیشینهی تاریخی این شخصیت رو بررسی کنیم، خیلی از خودش احساساتی بروز نداده و چون به این احساسات نیاز نداشت، از انسانهای عادی جلوتر بود… به همین دلیل من خواستم این رو نشون بدم که اون هم دوست داره انسان باشه، مثل انسانهای دیگه… ولی برخلاف بقیه، از نزدیکیهای انسانها دور مونده، من میخواستم این رو نشون بدم، و میخواستم اون رو تبدیل به شخصیتی کنم که مشخصه از نزدیکی انسانها دور شده و میخواد دوباره برگرده به این قضایا
غیر ممکنه با وجود این همه معمایی که توی سریال مونده و این همه ابهام، بتونیم باور کنیم که فقط یک قسمت باقی مونده، با این وجود، تو چه توضیحی داری راجع به قسمت آخر؟ و انتظار داری که مردم بعد از دیدنش چه واکنشی داشته باشن؟
– من میتونم این رو بگم که بعد از هر قسمت، عدهای بودن که میگفتن «این بهترین قسمت تا اینجا بود، و چطور ممکنه قسمتهای بعد از این بهتر باشن؟» امید من اینه که بعد از قسمت آخر دوباره همین واکنش رو ببینم. سریال خیلی سریع جلو رفت و فقط یه قسمت ازش باقی مونده، خیلی موارد زیادی هست که میشه راجع بهشون حرف زد، پس من فکر میکنم قسمت آخر قراره یه ماجراجویی خیلی وحشیانه باشه و من بهتون توصیه میکنم موقع دیدنش حتی پلک نزنید! امیدوارم که مردم بعد از دیدنش همون حسی رو داشته باشن که بعد از هشت قسمت قبل داشتن.
این کار دیمن لیندلوفه و من آمادهام که با قسمت آخر ذهنم منفجر بشه.
– [میخندد] بله، فکر میکنم غافلگیریهای بزرگی در انتظارتون باشه!
آریامووی