اخبار هنری: قویی فریبا و زیبا، با فریبندگی روی آب آرام دریاچه میخرامید و جلو میرفت. جوجههایش در پی چون او رفتار کرده و فریبندگی را از مادر میآموختند.
قو، چنان فریبنده روی آب میلغزید که تمام طبیعت به تماشایش نشسته بودند. مردمی که نزدیک دریاچه ایستاده بودند، محو این فریبایی بودند. هر کدام از آنان به زبان خود بر خالق چنین مخلوقی آفرین می گفتند. قوی زیبا، هر از گاهی چرخی زده و حرکت فریبنده خود را تکرار میکرد.
هنگام غروب وقتی مردم از اطراف دریاچه پراکنده شدند، مردی شیکپوش، با گامهای سنگین و لبریز از غرور به لب دریاچه آمد و ایستاد.
قوی زیبا، جوجه های خود را زیر پر گرفت و آماده خواب میشد. مرد شیکپوش قو را صدا زد. قو به سمت وی برگشت.
مرد گفت: پرنده ای هستی بسیار فریبنده، اگر بخواهی میتوانی فریبندهتر از این شوی.
قو، به حرفهای مرد وقعی ننهاد و سرش را به سر جوجههایش مالید.
شیکپوش ادامه داد: من پزشکی حاذق و نامآور هستم که بسیاری از زشت رویان را زیبا و بسیاری از زیبا رویان را زیباتر کردهام. ساحری هستم که هرکس و هر چیزی را مسحور و مقهور خود میکنم. وقتی تیغ در دست میگیرم زشتی از صورت همه رخت بر میبندد. میخواهم تو را نیز با دست ساحرم زیباتر از آنی که اکنون هستی کنم. آن وقت زمین و زمانی به تماشایت مینشینند.
قو، آرام به سمت مرد مغرور برگشت و گفت: من نه به زیباییام مغرورم و نه از فریبندگیام مسرور، آنچه مرا راضی میکند رضای خداست. به آنچه او در نهادم نهاده عمل میکنم. زیبایی من محصول دست خالق است، همان دستی که بالایش هیچ دستی نیست. آنچه تو انجام میدهی، عمل زیبایی نیست، بلکه عملی است زشت که با آن خلق را میفریبی و چهره خلقت را مخدوش میکنی. زیبایی مخلوقان خدادادی است و زیبایی شما قراردادی. تو هیچگاه نمیتوانی مرا زیباتر کنی، زیرا من مخلوق خالقم . آن مخلوقاتی که خود را به تیغ تو میسپارند، عدهای ناچار یا ناآگاهند که برخی برای درمان و بعضی برای خودنمایی چنین میکنند. آنان زبانم لال به خلقت خدا شک کردهاند که تن به تیغ تو میسپارند. من و امثال من پایبند به خلقت هستیم و شاکر خالق. راه خود را بگیر و برو که ما زشتی خدادادی را به زیبایی من درآوردی ترجیح میدهیم.
قوی فریبا، همراه جوجهها، خرامان از مرد مغرور فاصله گرفتند.
سید رضا اورنگ