جامعهٔ روشنفکر معترض در مملکت ما معمولا مردانه بوده، که آنهم به دلیل محدودیتها و بگیر و ببندهای سیاسی، در هیچ دورهیی، آنطور که باید فراگیر نشد. اما در دو دههٔ اخیر میدان به دست زنهای ما افتاده، همان دگرگونی که در مدرسهٔ باغ فردوس به اولین نمونههای آن برخوردم. زن ایرانی در مقابل فشارهای اجتماعی به ظاهر اخلاقی که میخواهد دوباره او را به داخل خانه براند، سخت مقاومت کرده، به صبر و سکوت مردانه تن نداده و برای دفاع از حقوق خودش ناچار به عرض اندام شده، و از شرایط سرکوب هم سربلند بیرون آمده. هم در عرصهٔ روشنفکری و هم در عرصهٔ هنر، در تاریخ ادبیات کهنسال ما جای زنها خالی است، اما ادبیات معاصر کمکم دارد به قبضهی آنها درمیآید. یا مثلا در نقاشی، همان چند نمونهٔ ساده از کار زنهای نقاش که در فیلم «کاغذ بیخط روی» دیوارها بود یادت هست؟
همهٔ اینها تلنگری بود به من که دنبال یک زن ناراضی امروزی که شجاعت مکاشفه را دارد بروم توی یک خانوادهٔ روشنفکر، که به نظر میآمد نسل آنها در جامعهٔ ما منقرض شده.